آن قدر سائل دیدنت شده ام که . . .
آن قدر صورتت را تجسم کرده ام که . . .
آن قدر پژواک صدایت را در ذهنم گوش داده ام که . . .
آن قدر به دنبالت در لحظه هایم گشته ام که . . .
آن قدر بغض هایم را فرو خورده ام که . . .
آن قدر برای نبودنت آسمان را با ریسمان به دریا دوخته ام که . . .
بیا قبل از این که تمام 3 نقطه ها دوره ام کنند .
بیا دیگر تاب مقاومت ندارم.
| نوشته شده توسط مجنون در پنج شنبه 85/6/16 و ساعت 12:17 صبح |
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()